بریده‌ای از کتاب غروب جلال اثر سیمین دانشور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 22

من از جلال هرگز امام مُبینی نساخته‌ام. جلال قلم‌زنی بود متعهّد و مردی باانضباط تا سرحد فدا کردن خودش.

من از جلال هرگز امام مُبینی نساخته‌ام. جلال قلم‌زنی بود متعهّد و مردی باانضباط تا سرحد فدا کردن خودش.

3

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.