بریده‌ای از کتاب بیچارگان اثر فیودور داستایفسکی

hotarou

hotarou

1403/10/6

بریدۀ کتاب

صفحۀ 159

می‌دانم، می‌دانم، مامکم، که خوب نیست آدم اینطور فکر کند و اینطور فکر کردن کفر است؛ اما از صمیم دل می‌پرسم، صادقانه می‌پرسم، چرا باید کلاغ سرنوشت برای بچه‌ای که هنوز در شکم مادرش است قارقار خوشبختی سر بدهد، اما بچه دیگری در یتیم‌خانه پا به دنیای خداوند بگذارد؟

می‌دانم، می‌دانم، مامکم، که خوب نیست آدم اینطور فکر کند و اینطور فکر کردن کفر است؛ اما از صمیم دل می‌پرسم، صادقانه می‌پرسم، چرا باید کلاغ سرنوشت برای بچه‌ای که هنوز در شکم مادرش است قارقار خوشبختی سر بدهد، اما بچه دیگری در یتیم‌خانه پا به دنیای خداوند بگذارد؟

5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.