بریدۀ کتاب

قصه کربلا: برش هایی از زندگانی امام حسین (ع) از آغاز تا پرواز
بریدۀ کتاب

صفحۀ 21

مسیحی دوان دوان آمد به مسجدالنبی. گفتند از مسجد بیرون برو این‌جا جای مسلمانان است. گفت:دیشب خواب دیدم پیامبر شما را و مسیح را. مسیح گفت مسلمان شو، شدم. حالا آمده‌ام خدمت نزدیک‌ترین شما به پیامبرتان تا مسلمان شوم. همه حسین را نشان دادند. مرد خوابش را برای حسین گفت. حسین پسرش علی را صدا زد. مرد علی را که دید گفت:خودش است. پیامبر است. خودش را انداخت روی پای علی و گفت:سلام رسول خدا!

مسیحی دوان دوان آمد به مسجدالنبی. گفتند از مسجد بیرون برو این‌جا جای مسلمانان است. گفت:دیشب خواب دیدم پیامبر شما را و مسیح را. مسیح گفت مسلمان شو، شدم. حالا آمده‌ام خدمت نزدیک‌ترین شما به پیامبرتان تا مسلمان شوم. همه حسین را نشان دادند. مرد خوابش را برای حسین گفت. حسین پسرش علی را صدا زد. مرد علی را که دید گفت:خودش است. پیامبر است. خودش را انداخت روی پای علی و گفت:سلام رسول خدا!

35

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.