بریده‌ای از کتاب به سوی زندگی، به سوی ... اثر ماری سابین روژه

شوالیه.

شوالیه.

7 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 23

_میدانی که من حتما میمیرم؟ _او ارام لبخند زد. _من هم همینطور...، پسر کوچولو....همه ی ما کهه اینجا هستیم. یک دفعه حس کردگ از اینکه فرصت زیادی ندارم کمتر ناراحت هستم. _تازه بعضی وقت ها به مردن فکر کردن عجیب است ، حتی غصه هم ندارد.

_میدانی که من حتما میمیرم؟ _او ارام لبخند زد. _من هم همینطور...، پسر کوچولو....همه ی ما کهه اینجا هستیم. یک دفعه حس کردگ از اینکه فرصت زیادی ندارم کمتر ناراحت هستم. _تازه بعضی وقت ها به مردن فکر کردن عجیب است ، حتی غصه هم ندارد.

10

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.