بریدهای از کتاب شاهزاده خانومی در مترو اثر محدثه گودرزنیا
3 روز پیش
صفحۀ 36
تا آخر قصه هزاربار پرسيد: «عزیز اونی كه بود كی بود، اونی كه نبود كی؟» عزیز هم هربار می گفت: «این فقط برای اوّل قصه ست. اونی كه بود و هست خداست. اونی كه در برابر عظمت خدا چيزی نيست، ما آدم هایيم.»
تا آخر قصه هزاربار پرسيد: «عزیز اونی كه بود كی بود، اونی كه نبود كی؟» عزیز هم هربار می گفت: «این فقط برای اوّل قصه ست. اونی كه بود و هست خداست. اونی كه در برابر عظمت خدا چيزی نيست، ما آدم هایيم.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.