بریده‌ای از کتاب یک عاشقانه ی آرام اثر نادر ابراهیمی

فاطمه

فاطمه

6 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 104

تو همیشه از خنده مردم، کلافه‌یی. چرا؟ چه بهتر از اینکه -به هر دلیل، اما نه به ابتذال- بخندانیم‌شان؟ تو وقتی می‌بینی که من افسرده‌ام نباید بگذری، سکوت کنی، یا فقط همدردی کنی. بناکننده‌ی شادی‌های من باش! مگر چقدر وقت داریم؟ یک قطره‌ییم که می‌چکیم-در تن کویر- و تمام می‌شویم.

تو همیشه از خنده مردم، کلافه‌یی. چرا؟ چه بهتر از اینکه -به هر دلیل، اما نه به ابتذال- بخندانیم‌شان؟ تو وقتی می‌بینی که من افسرده‌ام نباید بگذری، سکوت کنی، یا فقط همدردی کنی. بناکننده‌ی شادی‌های من باش! مگر چقدر وقت داریم؟ یک قطره‌ییم که می‌چکیم-در تن کویر- و تمام می‌شویم.

17

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.