بریدۀ کتاب
1403/6/22
3.6
10
صفحۀ 371
نئومی با خودش فکر کرد که آینده قابل پیشبینی نیست و نمیتوان چیزی را پیشگویی کرد. هر فکری غیر از این مضحک و نامعقول بود. اما آن روز صبح آنها جوان بودند و میتوانستند به امید چنگ بزنند امید به اینکه دنیا میتواند از نو ساخته شود ،مهربانتر و شیرینتر از قبل...
نئومی با خودش فکر کرد که آینده قابل پیشبینی نیست و نمیتوان چیزی را پیشگویی کرد. هر فکری غیر از این مضحک و نامعقول بود. اما آن روز صبح آنها جوان بودند و میتوانستند به امید چنگ بزنند امید به اینکه دنیا میتواند از نو ساخته شود ،مهربانتر و شیرینتر از قبل...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.