بریدهای از کتاب ته خیار (سی داستان) اثر هوشنگ مرادی کرمانی
1403/7/26
صفحۀ 148
خواب میخواهم چهکار. وقتی ستاره ها و ماه بیدارند. وقتی جیرجیرک تا صبح میخواند. وقتی صدای نوکزدن دارکوب میآید. چرا بخوابم. شعر میآید تو سرم. سرم لبریز میشود. بیرون میریزد، میآید روی لبهایم، یواشکی قلم و کاغذ را از زیرِ بالشم برمیدارم و مینویسم.
خواب میخواهم چهکار. وقتی ستاره ها و ماه بیدارند. وقتی جیرجیرک تا صبح میخواند. وقتی صدای نوکزدن دارکوب میآید. چرا بخوابم. شعر میآید تو سرم. سرم لبریز میشود. بیرون میریزد، میآید روی لبهایم، یواشکی قلم و کاغذ را از زیرِ بالشم برمیدارم و مینویسم.
(0/1000)
Vanda ; ☆
1403/7/26
0