بریدۀ کتاب

Vanda ; ☆

1403/7/26

ته خیار (سی داستان)
بریدۀ کتاب

صفحۀ 148

خواب می‌خواهم چه‌کار. وقتی ستاره ها و ماه بیدارند. وقتی جیرجیرک تا صبح می‌خواند. وقتی صدای نوک‌زدن دارکوب می‌آید. چرا بخوابم. شعر می‌آید تو سرم. سرم لب‌ریز می‌شود. بیرون می‌ریزد، می‌آید روی لب‌هایم، یواشکی قلم و کاغذ را از زیرِ بالشم برمی‌دارم و می‌نویسم.

خواب می‌خواهم چه‌کار. وقتی ستاره ها و ماه بیدارند. وقتی جیرجیرک تا صبح می‌خواند. وقتی صدای نوک‌زدن دارکوب می‌آید. چرا بخوابم. شعر می‌آید تو سرم. سرم لب‌ریز می‌شود. بیرون می‌ریزد، می‌آید روی لب‌هایم، یواشکی قلم و کاغذ را از زیرِ بالشم برمی‌دارم و می‌نویسم.

3

0

(0/1000)

نظرات

Vanda ; ☆

1403/7/26

از داستانِ "بچه خوابیده"

0