بریدۀ کتاب

ارتداد
بریدۀ کتاب

صفحۀ 189

گویی زمان نیست که می‌گذرد. درک گذر زمان وقتی میسر است که جزئی از اشیایی باشی که محکوم به حکم زمان‌اند. اما من، انگار که معدوم بودم؛ لامکان و لازمان؛ نه متعالی و نه پَست؛ که عاشق بدون معشوق، همه چیز را فاقد است، حتی خود را. گم کرده معشوق فاقد همه چیز است؛ حتی فاقد زمان و فاقد مکان.

گویی زمان نیست که می‌گذرد. درک گذر زمان وقتی میسر است که جزئی از اشیایی باشی که محکوم به حکم زمان‌اند. اما من، انگار که معدوم بودم؛ لامکان و لازمان؛ نه متعالی و نه پَست؛ که عاشق بدون معشوق، همه چیز را فاقد است، حتی خود را. گم کرده معشوق فاقد همه چیز است؛ حتی فاقد زمان و فاقد مکان.

1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.