بریدهای از کتاب پس از بیست سال اثر سلمان کدیور
1403/5/6
صفحۀ 650
. در نهایت یکی از آنان گفت: « به اشتر بگو بازگردد وگرنه تو را میکشیم و یا دست بسته تسلیم شامیانت میکنیم.» این کلام همانند تیری زهرآگین به قلب امام نشست و پارهپارهاش ساخت. چه فرقی میکرد، او هم اکنون هم کشته جهل و اسیر ظاهر پرستی شده بود. پس از اندکی سربلند کرد و شمشیرهای برهنهای را دید که چون موج، به نشان تهدید به سویش تکان میخورد.
. در نهایت یکی از آنان گفت: « به اشتر بگو بازگردد وگرنه تو را میکشیم و یا دست بسته تسلیم شامیانت میکنیم.» این کلام همانند تیری زهرآگین به قلب امام نشست و پارهپارهاش ساخت. چه فرقی میکرد، او هم اکنون هم کشته جهل و اسیر ظاهر پرستی شده بود. پس از اندکی سربلند کرد و شمشیرهای برهنهای را دید که چون موج، به نشان تهدید به سویش تکان میخورد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.