بریدهای از کتاب کتاب دزد اثر مارکوس زوساک
3 روز پیش
صفحۀ 333
و بعد مرگ است، که راه خود را از میان تمام آنها باز میکند. در ظاهر: خونسرد و استوار. در نهان: مرعوب، خسته و رو به اضمحلال. صادقانه بگویم (و میدانم که بیش از حد ناله میکنم) تازه داشتم از شر استالین در روسیه خلاص میشدم. از آن چیزی که خودش آن را انقلاب دوم میخواند، یعنی قتل عام مردم کشور خودش. بعد نوبت هیتلر شد. میگویند جنگ بهترین دوست مرگ است، اما من اینجا باید نقطهنظر متفاوتی را به شما ارائه کنم؛ برای من، جنگ شبیه ارباب جدیدی است که انتظار انجام کارهای غیرممکن را دارد. او بالای سرتان میایستد و مدام یک حرف را تکرار میکند: "تمومش کن، تمومش کن." و شما هم مجبورید بیشتر کار کنید. کارتان را تمام میکنید اما ارباب از شما تشکر نمیکند. او خواهان کار بیشتری است.
و بعد مرگ است، که راه خود را از میان تمام آنها باز میکند. در ظاهر: خونسرد و استوار. در نهان: مرعوب، خسته و رو به اضمحلال. صادقانه بگویم (و میدانم که بیش از حد ناله میکنم) تازه داشتم از شر استالین در روسیه خلاص میشدم. از آن چیزی که خودش آن را انقلاب دوم میخواند، یعنی قتل عام مردم کشور خودش. بعد نوبت هیتلر شد. میگویند جنگ بهترین دوست مرگ است، اما من اینجا باید نقطهنظر متفاوتی را به شما ارائه کنم؛ برای من، جنگ شبیه ارباب جدیدی است که انتظار انجام کارهای غیرممکن را دارد. او بالای سرتان میایستد و مدام یک حرف را تکرار میکند: "تمومش کن، تمومش کن." و شما هم مجبورید بیشتر کار کنید. کارتان را تمام میکنید اما ارباب از شما تشکر نمیکند. او خواهان کار بیشتری است.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.