بریده‌ای از کتاب مجموعه ی کامل اشعار نیما یوشیج اثر سیروس طاهباز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 34

چیست آخر! این‌چنین شیدا چرا؟ این همه خواهان درد و ماجرا! چشم بگشای و به خود باز آی، هان که تویی نیز از شمارِ زندگان دائماً تنهایی و آوارگی، دائماً حیرانی و بیچارگی، دائما نالیدن و بگریستن، نیست ای غافل! قرارِ زیستن حاصل عمر است شادی و خوشی نه پریشان‌حالی و محنت‌کشی اندکی آسوده شو، بخرام شاد چند خواهی عمر را بر باد داد! چند! چند آخر مصیبت بُردنا لحظه‌ای دیگر بباید رفتنا

چیست آخر! این‌چنین شیدا چرا؟ این همه خواهان درد و ماجرا! چشم بگشای و به خود باز آی، هان که تویی نیز از شمارِ زندگان دائماً تنهایی و آوارگی، دائماً حیرانی و بیچارگی، دائما نالیدن و بگریستن، نیست ای غافل! قرارِ زیستن حاصل عمر است شادی و خوشی نه پریشان‌حالی و محنت‌کشی اندکی آسوده شو، بخرام شاد چند خواهی عمر را بر باد داد! چند! چند آخر مصیبت بُردنا لحظه‌ای دیگر بباید رفتنا

17

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.