بریده‌ای از کتاب خانه ای برای همه اثر کمیل ریحانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 158

🏡 شام غریبان که می شد، همۀ برق ها را خاموش می کرد و فقط چند تا شمع روشن روی طاقچه می گذاشت. می گفت: «امشب رختخواب پهن نکنین. زیر سرتون متکا نذارین. می دونین شب عاشورا بچه های حضرت زهرا چطور خوابیدن؟ تازه اگر گذاشته باشن که بخوابن. امشب شب غریبی و یتیمی بچه های امام حسینه.» نمی دانم از کجا بوتۀ خاری شبیه خار مغیلان پیدا کرده بود و گذاشته بود گوشۀ خانه که جلوی چشم ما باشد.

🏡 شام غریبان که می شد، همۀ برق ها را خاموش می کرد و فقط چند تا شمع روشن روی طاقچه می گذاشت. می گفت: «امشب رختخواب پهن نکنین. زیر سرتون متکا نذارین. می دونین شب عاشورا بچه های حضرت زهرا چطور خوابیدن؟ تازه اگر گذاشته باشن که بخوابن. امشب شب غریبی و یتیمی بچه های امام حسینه.» نمی دانم از کجا بوتۀ خاری شبیه خار مغیلان پیدا کرده بود و گذاشته بود گوشۀ خانه که جلوی چشم ما باشد.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.