بریدۀ کتاب

سفر به انتهای شب
بریدۀ کتاب

صفحۀ 181

مرغم هم_تنها مرغم که ارثیه روبنسون بود_از این ساعت میترسید،با من تنها به خانه برمی گشت.سه هفته ای به همین منوال با من زندگی کرد،گشت زنان مثل سگی دنبالم امد با هر موقعیتی قد قد میکرد همه جا مارها رو میدید،یک روز که حوصله ام پاک سر رفته بود،خوردمش.

مرغم هم_تنها مرغم که ارثیه روبنسون بود_از این ساعت میترسید،با من تنها به خانه برمی گشت.سه هفته ای به همین منوال با من زندگی کرد،گشت زنان مثل سگی دنبالم امد با هر موقعیتی قد قد میکرد همه جا مارها رو میدید،یک روز که حوصله ام پاک سر رفته بود،خوردمش.

91

13

(0/1000)

نظرات

🤣🤣🤣 

1

اصن وحشتناک بود این قسمت 😂😂😂
بیچاره مرغه 😁😁😂
3

1

غیر قابل پیش بینی بود اصلا😅 

0

آخه اون بیچاره چ گناهی کرده بود که خورده شد 😂😂
@elahe.khani 

1

خیلی😅
@Lighthouse 

0

👏👏

0