بریده‌ای از کتاب سیاه قلب اثر کورنلیا فونکه

بریدۀ کتاب

صفحۀ 163

هی با خودم فکر میکردم حالا همان چیزی که همیشه آرزوش را داشتی پیش آمده حالا خودت وسط یک داستان هستی و این واقعا وحشتناکه. مگی، طعم تلخ ترس با آن چیزی که آدم توی کتاب درباره اش میخواند، خیلی فرق دارد و قهرمان بازی، آنجوری که فکر می کردم اصلا کار ساده ای نبود.

هی با خودم فکر میکردم حالا همان چیزی که همیشه آرزوش را داشتی پیش آمده حالا خودت وسط یک داستان هستی و این واقعا وحشتناکه. مگی، طعم تلخ ترس با آن چیزی که آدم توی کتاب درباره اش میخواند، خیلی فرق دارد و قهرمان بازی، آنجوری که فکر می کردم اصلا کار ساده ای نبود.

277

21

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.