بریدهای از کتاب سم هستم، بفرمایید اثر داستین تائو
1403/10/2
3.4
88
صفحۀ 279
می گوید:((اولین هفته ای که باهم آشنا شدیم،ازت پرسیدم چه جور فیلمی دوست داری و گفتی فیلمی که اشکت رو دربیاره.گفتی دوست داری جوری بزنی زیر گریه که سابقه نداشته باشه،یادت نمیآد؟)) به حرفش فکر می کنم.شبیه حرفهاییست که از دهان من بیرون میآید. تریستان می گوید:((خیلی بهش فکر کردم،از خودم میپرسیدم چرا یه نفر باید از قصد همچین چیزی بخواد.گمونم بالاخره ازش سردرآوردم.تو می خوای یه حسی رو تجربه کنی،یه حس پر معنی و عمیق.می خوای با قلب و روحت حسش کنی و هوش از سرت ببره،می خوای دوست داشتن یا عشق رو تجربه کنی،می دونی؟و می خوای که این حس واقعی،متفاوت و هیجان انگیز باشه.))
می گوید:((اولین هفته ای که باهم آشنا شدیم،ازت پرسیدم چه جور فیلمی دوست داری و گفتی فیلمی که اشکت رو دربیاره.گفتی دوست داری جوری بزنی زیر گریه که سابقه نداشته باشه،یادت نمیآد؟)) به حرفش فکر می کنم.شبیه حرفهاییست که از دهان من بیرون میآید. تریستان می گوید:((خیلی بهش فکر کردم،از خودم میپرسیدم چرا یه نفر باید از قصد همچین چیزی بخواد.گمونم بالاخره ازش سردرآوردم.تو می خوای یه حسی رو تجربه کنی،یه حس پر معنی و عمیق.می خوای با قلب و روحت حسش کنی و هوش از سرت ببره،می خوای دوست داشتن یا عشق رو تجربه کنی،می دونی؟و می خوای که این حس واقعی،متفاوت و هیجان انگیز باشه.))
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.