بریده‌ای از کتاب یادت باشد ...: شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر اثر محمدرسول ملاحسنی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 301

داخل نفربر دو نفر از رفقایش نشسته بودند، حمید هنوز جان داشت، مدام می گفت:((ببخشید خونم روی لباس های شما می ریزه، حلالم کنید))، رفقایش می گویند لحظات آخر ذکر لب هایش ((یاصاحب الزمان عج )) بود، شدت خونریزی به حدی زیاد بود که حمید در مسیر شهید می شود...

داخل نفربر دو نفر از رفقایش نشسته بودند، حمید هنوز جان داشت، مدام می گفت:((ببخشید خونم روی لباس های شما می ریزه، حلالم کنید))، رفقایش می گویند لحظات آخر ذکر لب هایش ((یاصاحب الزمان عج )) بود، شدت خونریزی به حدی زیاد بود که حمید در مسیر شهید می شود...

42

3

(0/1000)

نظرات

این بخش از کتاب فوق‌العاده است.

1