بریده‌ای از کتاب نمایش در ایران (یک مطالعه) اثر بهرام بیضایی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 18

در نخستین قرن‌های تاریخ پیش از اسلام، در خوشترین ایام، نظم و اساس و دین و شهرها و تشکیلات و قوانین و طبقاتی- آن طور که لازمه استبداد بود- درست شد. و این نظام مستبد و تأثیر ناپذیر تا رسیدن اسلام کم و بیش بر جا ماند. ثروتی که از چهارگوشه ی دنیای آن روز به عنوان باج می‌رسید صرف تجمل و تزیین کاخ‌های شاهان و نیز چند خاندان معروف و حواشی آنها می‌شد، امتیازات در دست طبقات حاکم مثل اشراف و موبدان و سپاهیان بود. از طرفی چشم و گوش‌ها در کار تفتیش و از طرفی شاهان غرق در غرور و ثروت و سرگرم به کار کندن چشم و سر و گوش و پا و ابداع شکنجه های باور نکردنی و خاموش کردن آتش شورش‌های داخلی. خط به کار نمی‌رفت مگر برای کتیبه نویسی و هنر به کار نمی‌رفت مگر برای کنده کاری برج‌های عاج و هنرمندان صنعتکاران دست چندمی بودند که پیکر افتخارات را به خرده زیورهای تازه می آراستند. دانش در انحصار موبدان بود و عامه را به آن دسترسی نبود تا مبادا از ایشان بی نیاز شوند. خط ثابت و مدون و پرداخته یی وجود نداشت تا بتوان از راه آن هنرنمایی کرد و نویسندگی کار زنان و مردان پست بود؛ حتی اوستا سینه به سینه نقل می‌شد تا ده قرنی بعد ثبت شود. فرصت تعالی و ترقی برای استعداد وجود نداشت، و سیر درجات برای رسیدن به طبقه ی برتر ممکن نبود. همه چیز انتسابی بود و انتساب به درجات عالی را فکر مردود اصالت خانوادگی مقدور می‌ساخت؛ بدین ترتیب هر کس به سبب اصل و نسبش خوشبختی یا شوربختی را به ارث می‌برد. قسمت عمده یی از درآمد زمین سهم سلم طبقات استثمار کننده بود و کارگران زمین مانند شیئی با زمین خرید و فروش می شدند.

در نخستین قرن‌های تاریخ پیش از اسلام، در خوشترین ایام، نظم و اساس و دین و شهرها و تشکیلات و قوانین و طبقاتی- آن طور که لازمه استبداد بود- درست شد. و این نظام مستبد و تأثیر ناپذیر تا رسیدن اسلام کم و بیش بر جا ماند. ثروتی که از چهارگوشه ی دنیای آن روز به عنوان باج می‌رسید صرف تجمل و تزیین کاخ‌های شاهان و نیز چند خاندان معروف و حواشی آنها می‌شد، امتیازات در دست طبقات حاکم مثل اشراف و موبدان و سپاهیان بود. از طرفی چشم و گوش‌ها در کار تفتیش و از طرفی شاهان غرق در غرور و ثروت و سرگرم به کار کندن چشم و سر و گوش و پا و ابداع شکنجه های باور نکردنی و خاموش کردن آتش شورش‌های داخلی. خط به کار نمی‌رفت مگر برای کتیبه نویسی و هنر به کار نمی‌رفت مگر برای کنده کاری برج‌های عاج و هنرمندان صنعتکاران دست چندمی بودند که پیکر افتخارات را به خرده زیورهای تازه می آراستند. دانش در انحصار موبدان بود و عامه را به آن دسترسی نبود تا مبادا از ایشان بی نیاز شوند. خط ثابت و مدون و پرداخته یی وجود نداشت تا بتوان از راه آن هنرنمایی کرد و نویسندگی کار زنان و مردان پست بود؛ حتی اوستا سینه به سینه نقل می‌شد تا ده قرنی بعد ثبت شود. فرصت تعالی و ترقی برای استعداد وجود نداشت، و سیر درجات برای رسیدن به طبقه ی برتر ممکن نبود. همه چیز انتسابی بود و انتساب به درجات عالی را فکر مردود اصالت خانوادگی مقدور می‌ساخت؛ بدین ترتیب هر کس به سبب اصل و نسبش خوشبختی یا شوربختی را به ارث می‌برد. قسمت عمده یی از درآمد زمین سهم سلم طبقات استثمار کننده بود و کارگران زمین مانند شیئی با زمین خرید و فروش می شدند.

7

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.