بریدهای از کتاب مادام بواری اثر گوستاو فلوبر
1403/5/16
صفحۀ 109
باورش این بود که عشق باید یکباره، با درخشش های بسیار و تکانهای شدید از راه برسد، توفانی آسمانی که به زندگی هجوم بیاورد، زیر و رویش کند، اراده آدم ها را مثل شاخ و برگ بِکند و دل را یکپارچه بِبَرد و به ورطه بیندازد. نمیدانست که وقتی ناودان ها گرفته باشد باران روی بام خانهها دریاچهها به وجود میآورد، و این چنین خود را در امنیت میدانست تا این که ناگهان تَرَکی در دیوار کشف کرد.
باورش این بود که عشق باید یکباره، با درخشش های بسیار و تکانهای شدید از راه برسد، توفانی آسمانی که به زندگی هجوم بیاورد، زیر و رویش کند، اراده آدم ها را مثل شاخ و برگ بِکند و دل را یکپارچه بِبَرد و به ورطه بیندازد. نمیدانست که وقتی ناودان ها گرفته باشد باران روی بام خانهها دریاچهها به وجود میآورد، و این چنین خود را در امنیت میدانست تا این که ناگهان تَرَکی در دیوار کشف کرد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.