بریدهای از کتاب تی لم اثر میثم امیری
1403/1/1
صفحۀ 150
بغض شیخ عبدالله میترکد و گریه میکند. جمع هم منقلب است. کیومرث هم دیدهاش تر میشود. نام حسین، دیدهاش را تر میکند. نام حسین، دیده که را تر نمیکند؟ آدمی را میکشند، قطعه قطعهاش میکنند، از دم تیغ میگذرانند. این تر شدن دیده، خود به خود است. از انسانیت است. از ناخودآگاه انسان است.
بغض شیخ عبدالله میترکد و گریه میکند. جمع هم منقلب است. کیومرث هم دیدهاش تر میشود. نام حسین، دیدهاش را تر میکند. نام حسین، دیده که را تر نمیکند؟ آدمی را میکشند، قطعه قطعهاش میکنند، از دم تیغ میگذرانند. این تر شدن دیده، خود به خود است. از انسانیت است. از ناخودآگاه انسان است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.