بریدهای از کتاب مردی به نام اوه اثر فردریک بکمن
1402/5/24
صفحۀ 102
او فکر میکرد آدم نباید طوری زندگی کند که انگار هر چیزی را میشود دور انداخت و یک چیز بهتر جای آن آورد؛او فکر میکرد آدم نباید کاری کند که وفاداری بیارزش شود. این روزاها آنقدر مردم همه چیزی را دور میاندازند که آدمهایی که فکر میکنند که از هر چیزی باید به اندازه دوامش استفاده کرد،باید دهانشان را گل بگیرند
او فکر میکرد آدم نباید طوری زندگی کند که انگار هر چیزی را میشود دور انداخت و یک چیز بهتر جای آن آورد؛او فکر میکرد آدم نباید کاری کند که وفاداری بیارزش شود. این روزاها آنقدر مردم همه چیزی را دور میاندازند که آدمهایی که فکر میکنند که از هر چیزی باید به اندازه دوامش استفاده کرد،باید دهانشان را گل بگیرند
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.