بریده‌ای از کتاب دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن) اثر منصور ضابطیان

بریدۀ کتاب

صفحۀ 24

ما در ایران، ناظم ها را همیشه در کسوت یک آدم بد اخلاق خط کش به دست توی مدرسه هایمان به یاد می آوریم که اگر حوصله کتک زدن نداشتند توی دفتر مدرسه می نشستند و از پشت میکروفون فریاد می کشیدند: «مثل آدم راه برو حیوون... یا مثلاً می گفتند: «شماها توی کدوم طویله بزرگ شدین؟ (البته مدرسه های دوران ما؛ الان که ظاهراً کسی به بچه ها از گل نازکتر نمی گوید و ناظم ها اگر توی حیاط نمی آیند از خستگی و تنبلی شان نیست از ترسشان است!) اما اینجا ناظم بودن یعنی اینکه لبخند بزنی و مرتب به دیگران احترام بگذاری. از معطل شدنشان عذرخواهی کنی و تمام تلاشت این باشد که کمترین آب توی دل طرف مقابلت تکان بخورد!

ما در ایران، ناظم ها را همیشه در کسوت یک آدم بد اخلاق خط کش به دست توی مدرسه هایمان به یاد می آوریم که اگر حوصله کتک زدن نداشتند توی دفتر مدرسه می نشستند و از پشت میکروفون فریاد می کشیدند: «مثل آدم راه برو حیوون... یا مثلاً می گفتند: «شماها توی کدوم طویله بزرگ شدین؟ (البته مدرسه های دوران ما؛ الان که ظاهراً کسی به بچه ها از گل نازکتر نمی گوید و ناظم ها اگر توی حیاط نمی آیند از خستگی و تنبلی شان نیست از ترسشان است!) اما اینجا ناظم بودن یعنی اینکه لبخند بزنی و مرتب به دیگران احترام بگذاری. از معطل شدنشان عذرخواهی کنی و تمام تلاشت این باشد که کمترین آب توی دل طرف مقابلت تکان بخورد!

33

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.