بریدهای از کتاب درباره تقسیم کار اجتماعی اثر امیل دورکیم
1403/2/12
صفحۀ 333
تمدن میل به عقلانیتر شدن و منطقیتر شدن دارد [...]. تنها آنچه عام است، عقلانی است. چیزی که قوه دارکه و فاهمه را منحرف میسازد، امر خاص و متعین است. ما فقط به مسائل عام فکر میکنیم، در نتیجه هرقدر وجدان جمعی به اشیاء خاص نزدیک باشد، بیشتر مهر و نشان آنها را مییابد و غیرمنقولتر خواهد بود، اثری که تمدنهای ابتدائی بر ما میگذارند از همین جاست، زیرا چون ما قادر نیستیم این تمدنها را به اصول منطقی تحویل کنیم، در این خط میافتیم که آنها را فقط به صورت ترکیباتی شگفتآور و اتفاقی تلقی کنیم و در متن آنها عناصر ناهمگون بیابیم، ولی در واقع امر هیچ چیزی از این تمدنها جنبه مصنوعی ندارد وفقط میبایست علل تعیینکننده آنها را در متن حسیات و حرکات مربوط به حساسیت جستجو کرد و در صدد آن بود که این علل را در مفاهیم یافت. دلیل این وضع آن است که محیط اجتماعیای که این تمدنها برایش ساخته شدهاند گستردگی کافی ندارد، بعکس هنگامیکه تمدن در زمینه عملی وسیعتری توسعه مییابد، و وقتی که مربوط به افراد و اشیاء بیشتری میشود، لزوما افکار و معانی عام و کلی ظاهر میشوند و بر تمدن مذکور تسلط مییابند.
تمدن میل به عقلانیتر شدن و منطقیتر شدن دارد [...]. تنها آنچه عام است، عقلانی است. چیزی که قوه دارکه و فاهمه را منحرف میسازد، امر خاص و متعین است. ما فقط به مسائل عام فکر میکنیم، در نتیجه هرقدر وجدان جمعی به اشیاء خاص نزدیک باشد، بیشتر مهر و نشان آنها را مییابد و غیرمنقولتر خواهد بود، اثری که تمدنهای ابتدائی بر ما میگذارند از همین جاست، زیرا چون ما قادر نیستیم این تمدنها را به اصول منطقی تحویل کنیم، در این خط میافتیم که آنها را فقط به صورت ترکیباتی شگفتآور و اتفاقی تلقی کنیم و در متن آنها عناصر ناهمگون بیابیم، ولی در واقع امر هیچ چیزی از این تمدنها جنبه مصنوعی ندارد وفقط میبایست علل تعیینکننده آنها را در متن حسیات و حرکات مربوط به حساسیت جستجو کرد و در صدد آن بود که این علل را در مفاهیم یافت. دلیل این وضع آن است که محیط اجتماعیای که این تمدنها برایش ساخته شدهاند گستردگی کافی ندارد، بعکس هنگامیکه تمدن در زمینه عملی وسیعتری توسعه مییابد، و وقتی که مربوط به افراد و اشیاء بیشتری میشود، لزوما افکار و معانی عام و کلی ظاهر میشوند و بر تمدن مذکور تسلط مییابند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.