بریدهای از کتاب مجوس اثر جان فاولز
2 روز پیش
صفحۀ 18
«بزرگترین هدیهی آکسفورد به زندگی متمدن: صداقت سقراطی. متناوباً به من اثبات کرده که طغیان علیه گذشتهی خود کافی نیست. یک روز در جمع دوستانم با بیشرمی به ارتش بدوبیراه گفتم؛ وقتی به اتاقم برگشتم، ناگهان به ذهنم آمد با این که بدون ترس از عقوبت حرفهایی زدهام که میتوانست استخوانهای پدر مرحومم را در گور بلرزاند در کمال شگفتی باز هم تحت تأثیر پدرم بودم. حقیقت این بود که ذاتاً بدبین نبودم؛ بدبینیام از سر عصیان بود. از آن چه ازش نفرت داشتم گریخته بودم ولی جایی پیدا نکرده بودم که دوستش بدارم و بنابراین تظاهر میکردم جایی وجود ندارد که بشود دوستش داشت.»
«بزرگترین هدیهی آکسفورد به زندگی متمدن: صداقت سقراطی. متناوباً به من اثبات کرده که طغیان علیه گذشتهی خود کافی نیست. یک روز در جمع دوستانم با بیشرمی به ارتش بدوبیراه گفتم؛ وقتی به اتاقم برگشتم، ناگهان به ذهنم آمد با این که بدون ترس از عقوبت حرفهایی زدهام که میتوانست استخوانهای پدر مرحومم را در گور بلرزاند در کمال شگفتی باز هم تحت تأثیر پدرم بودم. حقیقت این بود که ذاتاً بدبین نبودم؛ بدبینیام از سر عصیان بود. از آن چه ازش نفرت داشتم گریخته بودم ولی جایی پیدا نکرده بودم که دوستش بدارم و بنابراین تظاهر میکردم جایی وجود ندارد که بشود دوستش داشت.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.