بریدۀ کتاب
1402/5/11
صفحۀ 114
اونهایی که به دیدنم میاومدن، تسلیت میگفتن و سعی داشتن منو آروم کنن، میگفتن:((زندگی ادامه داره.)) با خودم فکر میکردم چه حرف مزخرفی، معلومه که اینطور نیست. این مرگه که ادامه داره. لان الان مُرده، فردا هم مُرده و سال دیگه و برای همیشه مُرده، تمومی هم نداره؛ ولی شاید غم از دست دادنش تموم شه.
اونهایی که به دیدنم میاومدن، تسلیت میگفتن و سعی داشتن منو آروم کنن، میگفتن:((زندگی ادامه داره.)) با خودم فکر میکردم چه حرف مزخرفی، معلومه که اینطور نیست. این مرگه که ادامه داره. لان الان مُرده، فردا هم مُرده و سال دیگه و برای همیشه مُرده، تمومی هم نداره؛ ولی شاید غم از دست دادنش تموم شه.
16
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.