بریدهای از کتاب بی کتابی اثر محمدرضا شرفی خبوشان
1403/12/25
صفحۀ 98
مولانا قوامالدّین که روی جلد شهنامه را که حاشیهٔ اسلیمی مکمّل میکرد و عیش تماشای متن جلد را به قلم میگرفت و پشت و سر و گردن میچسباند و طریق میکشید، نیمی از تنش در جوهر سیاه فرورفته و یک پایش در دهان مار افتاده و از دهانش ابرک بیرون میزند.
مولانا قوامالدّین که روی جلد شهنامه را که حاشیهٔ اسلیمی مکمّل میکرد و عیش تماشای متن جلد را به قلم میگرفت و پشت و سر و گردن میچسباند و طریق میکشید، نیمی از تنش در جوهر سیاه فرورفته و یک پایش در دهان مار افتاده و از دهانش ابرک بیرون میزند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.