بریدۀ کتاب

آنی شرلی در خانه رویاها
بریدۀ کتاب

صفحۀ 98

یک ساعت دیگر سال تمام می شود. سرکار خانم بلایت! من تا به حال هفتاد و شش سال جدید را دیده ام. مارشال الیوت گفت: امیدوارم سال صدم را هم ببینی» کاپیتان جیم به علامت نفی سرش را تکان داد و گفت: «نه، نمی بینم. دلم هم نمی خواهد که ببینم. هر چه پیرتر میشویم مرگ چهره ی دوستانه تری پیدا می کند. با این حال هیچ کس مردن را دوست ندارد تنیسون هم این موضوع را تأیید می کند. یک نمونه اش خانم والیس پیر است. او در تمام عمرش با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرد و بیشتر عزیزانش را از دست داد همیشه می گفت که دوست دارد هر چه زودتر زمان مرگش فرا برسد؛ چون دیگر طاقت زندگی در این دنیای پراشک و او را ندارد. ولی به محض اینکه یک بیماری به سراغش آمد، نمی دانید چه حالی شده از شهر چند دکتر خبر کرد پرستار استخدام کرد و آن قدر دارو خورد که یک سنگ را از پا در می آورد. درست است که این دنیا پر از اشک و آه است، ولی مثل اینکه بعضی ها اشک ریختن را دوست دارند» اشک ریختن را دوست دارند. آنها آخرین ساعت سال را کنار

یک ساعت دیگر سال تمام می شود. سرکار خانم بلایت! من تا به حال هفتاد و شش سال جدید را دیده ام. مارشال الیوت گفت: امیدوارم سال صدم را هم ببینی» کاپیتان جیم به علامت نفی سرش را تکان داد و گفت: «نه، نمی بینم. دلم هم نمی خواهد که ببینم. هر چه پیرتر میشویم مرگ چهره ی دوستانه تری پیدا می کند. با این حال هیچ کس مردن را دوست ندارد تنیسون هم این موضوع را تأیید می کند. یک نمونه اش خانم والیس پیر است. او در تمام عمرش با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرد و بیشتر عزیزانش را از دست داد همیشه می گفت که دوست دارد هر چه زودتر زمان مرگش فرا برسد؛ چون دیگر طاقت زندگی در این دنیای پراشک و او را ندارد. ولی به محض اینکه یک بیماری به سراغش آمد، نمی دانید چه حالی شده از شهر چند دکتر خبر کرد پرستار استخدام کرد و آن قدر دارو خورد که یک سنگ را از پا در می آورد. درست است که این دنیا پر از اشک و آه است، ولی مثل اینکه بعضی ها اشک ریختن را دوست دارند» اشک ریختن را دوست دارند. آنها آخرین ساعت سال را کنار

16

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.