بریدۀ کتاب

مهدیار

1402/11/19

بریدۀ کتاب

صفحۀ 27

وقتی انسانِ متفکر به بلوغ می‌رسد و ذهنش پخته می‌شود، بی‌اختیار خود را در دامی می‌بیند که خلاصی از آن ممکن نیست. در حقیقت او برخلاف میلش به واسطه تصادف هایی از نیستی به هستی رسیده... برای چه؟ او می‌خواهد از معنا و هدف زندگی‌اش سر در بیاورد، ولی به او جواب نمی‌دهند یا جواب‌های پرت و پلا می‌دهند؛ در می‌زند، در را برایش باز نمی‌کنند؛ و مرگ به سراغش می‌آید، باز برخلاف میلش.

وقتی انسانِ متفکر به بلوغ می‌رسد و ذهنش پخته می‌شود، بی‌اختیار خود را در دامی می‌بیند که خلاصی از آن ممکن نیست. در حقیقت او برخلاف میلش به واسطه تصادف هایی از نیستی به هستی رسیده... برای چه؟ او می‌خواهد از معنا و هدف زندگی‌اش سر در بیاورد، ولی به او جواب نمی‌دهند یا جواب‌های پرت و پلا می‌دهند؛ در می‌زند، در را برایش باز نمی‌کنند؛ و مرگ به سراغش می‌آید، باز برخلاف میلش.

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.