بریدهای از کتاب ما ایوب نبودیم اثر فاطمه ستوده
1404/5/1
صفحۀ 27
ولی بعدش مامان چند قانون جدید اضافه کرد: کسی گریه نکند، بغض نکند، از خاطرات مریضهای دیگر نگوید، مهمانها درباره بیماری سوال نپرسند، غریبهترها روی فلان مبل بنشینند که نفیسه موقع آمدن و رفتن راحت باشد و آشناترها زیاد شوخی کنند و فضا را شاد نگه دارند. مامان زمان حال را مدیریت میکرد ولی ذهنش به گذشته برگشته بود. به نفیسه میگفت «وچهام»؛ کلمهای با بار عاطفی بسیار زیاد که فقط برای بچههای کوچک استفاده میکرد.
ولی بعدش مامان چند قانون جدید اضافه کرد: کسی گریه نکند، بغض نکند، از خاطرات مریضهای دیگر نگوید، مهمانها درباره بیماری سوال نپرسند، غریبهترها روی فلان مبل بنشینند که نفیسه موقع آمدن و رفتن راحت باشد و آشناترها زیاد شوخی کنند و فضا را شاد نگه دارند. مامان زمان حال را مدیریت میکرد ولی ذهنش به گذشته برگشته بود. به نفیسه میگفت «وچهام»؛ کلمهای با بار عاطفی بسیار زیاد که فقط برای بچههای کوچک استفاده میکرد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.