بریده‌ای از کتاب چهار فصل در ژاپن اثر نیک بردلی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 317

اون موقع که تو دو قدمی مرگ بودم، فهمیدم که هنوز آماده مردن نیستم. من تو این جهانی که داریم زندگی می‌کنیم، ترس و حیرت را تجربه کردم. زندگی چقدر باورنکردنیه! احتمال حضور ما اینجا،‌ زنده موندن به عنوان یه گونه توی این سیاره کوچیک که ذره‌ای از جهان اصلیه، خیلی عجیب به نظر میاد! سرشار از امید برای زندگی شده بودم. می‌خواستم طعم این چیزی که بهش میگن "وجود داشتن" رو بیشتر بچشم. تازه فهمیدم که چقدر زندگی ارزشمنده... برای همین با بدن خودم جنگیدم.

اون موقع که تو دو قدمی مرگ بودم، فهمیدم که هنوز آماده مردن نیستم. من تو این جهانی که داریم زندگی می‌کنیم، ترس و حیرت را تجربه کردم. زندگی چقدر باورنکردنیه! احتمال حضور ما اینجا،‌ زنده موندن به عنوان یه گونه توی این سیاره کوچیک که ذره‌ای از جهان اصلیه، خیلی عجیب به نظر میاد! سرشار از امید برای زندگی شده بودم. می‌خواستم طعم این چیزی که بهش میگن "وجود داشتن" رو بیشتر بچشم. تازه فهمیدم که چقدر زندگی ارزشمنده... برای همین با بدن خودم جنگیدم.

11

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.