بریدۀ کتاب

سجاد علی پور

4 روز پیش

تاریخچه ادبیات معاصر ایران: از آغاز تا سال 1300 شمسی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 38

ناسیونالیسم باستان گرا در آثار اصلی ترین نمایندگانش در ادبیات، یعنی نویسندگان و شاعرانی چون زین العابدین مراغه ای، فتحعلی آخوندزاده، عبدالرحیم طالبوف، میرزا آقاخان کرمانی، ادیب الممالک فراهانی، میز را حبیب اصفهانی و ... و نیز آرای اصلی ترین تئوریسین غرب زدگی شبه مدرن در این مقطع(یعنی میرزا ملکم خان ناظم الدوله) صبغه ی ضد استعماری جدی ای ندارد و در اکثر موارد از طریق ترویج تجدد مآبی (خواسته یا ناخواسته) مبلغ سیطره ی استعمار سرمایه داری مدرن غربی می گردد. این ناسیونالیسم باستان گرایِ شووینیستی(برتری طلبانه) بر مجموعه ای از مدعاهای بی اساس نژاد پرستانه در خصوص قوم مجعولی به نام «آریایی» و خیال بافی های بدون پشتوانه ی تئوریک و غیر مستندی درباره ی به اصطلاح «عظمت ایران باستان» قرار دارد که ساخته ی ایدئولوگ ها و مستشرقین فراماسون و اغلب مأمور دولت های استعماری بریتانیا و فرانسه ی قرن نوزدهم بوده است. مورخانی چون گیرشمن و گلدزیهر و مولر و عده ای دیگر و دیپلمات های جاسوسی مثل سرجان ملکم و سرهارفورد جونز و فریزر بر پایه ی مفروضات غیر مستند و بی پایه ی نژاد پرستانه ای که امثال چمبرلین و گوبینو و تئوریسین های وابسته به محفل «تئوسوفی» و برخی شرق شناسان اوایل قرن نوزدهم به هم بافته بودند،ایدئولوژی برتری طلبانه ی «ناسیونالیسم باستان گرا» را(به عنوان یک ایدئولوژی ناسیونالیستی شبه مدرن) تدوین کردند تا از آن به عنوان محملی فکری و نظری به منظور مبارزه با میراث معارف و وجوه اسلامی فرهنگ و تمدن ایران و بسترسازی برای تأسیس و بسط فرماسیون غرب زدگی شبه مدرن و تحمیق مردم ایران و متشکل کردن کاست روشن فکری بهره گیرند.

ناسیونالیسم باستان گرا در آثار اصلی ترین نمایندگانش در ادبیات، یعنی نویسندگان و شاعرانی چون زین العابدین مراغه ای، فتحعلی آخوندزاده، عبدالرحیم طالبوف، میرزا آقاخان کرمانی، ادیب الممالک فراهانی، میز را حبیب اصفهانی و ... و نیز آرای اصلی ترین تئوریسین غرب زدگی شبه مدرن در این مقطع(یعنی میرزا ملکم خان ناظم الدوله) صبغه ی ضد استعماری جدی ای ندارد و در اکثر موارد از طریق ترویج تجدد مآبی (خواسته یا ناخواسته) مبلغ سیطره ی استعمار سرمایه داری مدرن غربی می گردد. این ناسیونالیسم باستان گرایِ شووینیستی(برتری طلبانه) بر مجموعه ای از مدعاهای بی اساس نژاد پرستانه در خصوص قوم مجعولی به نام «آریایی» و خیال بافی های بدون پشتوانه ی تئوریک و غیر مستندی درباره ی به اصطلاح «عظمت ایران باستان» قرار دارد که ساخته ی ایدئولوگ ها و مستشرقین فراماسون و اغلب مأمور دولت های استعماری بریتانیا و فرانسه ی قرن نوزدهم بوده است. مورخانی چون گیرشمن و گلدزیهر و مولر و عده ای دیگر و دیپلمات های جاسوسی مثل سرجان ملکم و سرهارفورد جونز و فریزر بر پایه ی مفروضات غیر مستند و بی پایه ی نژاد پرستانه ای که امثال چمبرلین و گوبینو و تئوریسین های وابسته به محفل «تئوسوفی» و برخی شرق شناسان اوایل قرن نوزدهم به هم بافته بودند،ایدئولوژی برتری طلبانه ی «ناسیونالیسم باستان گرا» را(به عنوان یک ایدئولوژی ناسیونالیستی شبه مدرن) تدوین کردند تا از آن به عنوان محملی فکری و نظری به منظور مبارزه با میراث معارف و وجوه اسلامی فرهنگ و تمدن ایران و بسترسازی برای تأسیس و بسط فرماسیون غرب زدگی شبه مدرن و تحمیق مردم ایران و متشکل کردن کاست روشن فکری بهره گیرند.

8

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.