بریده‌ای از کتاب بازشناختن غریبه اثر ایزابلا حماد

درسا

درسا

1404/6/15

بریدۀ کتاب

صفحۀ 32

رمان قلبی به این سپیدی، اثر خابیر ماریاسِ اسپانیایی، این طور شروع می‌شود:«نمی‌خواستم بدانم اما حالا دیگر می‌دانم.» در دل این «نمی‌خواستم بدانم» یک جور «از قبل می‌دانستم» نهفته است. تغییر بنیادینِ ناشی از بازشناختن فقط با انباشتِ دانش ممکن می‌شود؛ دانشی که داشته‌ایم اما با آن رودررو نشده‌ایم. به همین سبب است که اسمش را گذاشته‌ایم باز-شناختن، آنا-گنوریسیس: دوباره شناختن، دوباره دانستن.

رمان قلبی به این سپیدی، اثر خابیر ماریاسِ اسپانیایی، این طور شروع می‌شود:«نمی‌خواستم بدانم اما حالا دیگر می‌دانم.» در دل این «نمی‌خواستم بدانم» یک جور «از قبل می‌دانستم» نهفته است. تغییر بنیادینِ ناشی از بازشناختن فقط با انباشتِ دانش ممکن می‌شود؛ دانشی که داشته‌ایم اما با آن رودررو نشده‌ایم. به همین سبب است که اسمش را گذاشته‌ایم باز-شناختن، آنا-گنوریسیس: دوباره شناختن، دوباره دانستن.

362

24

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.