بریدهای از کتاب یادداشت های آدم زیادی اثر ایوان سرگی یویچ تورگنیف
1404/2/20
صفحۀ 87
اما من!... من بر خودم و آینده ام خط بطلان کشیده بودم.❌🖤 (وقتی عذابها به جایی میرسند) که (تمام وجود آدم)، مانند گاری سنگین (به صدا میافتد و لق لق میزند)، دیگر خندهدار به نظر نمیرسند... اما نه! خنده، اشک را تا پایان، تا نهایت خستگی، و تا زمان خشکیدنش همراهی میکند و حتی آنگاه که دیگر زبان خاموشی میگیرد و گلایه میماسد، همچنان قهقهه سر میدهد و طنین میافکند...
اما من!... من بر خودم و آینده ام خط بطلان کشیده بودم.❌🖤 (وقتی عذابها به جایی میرسند) که (تمام وجود آدم)، مانند گاری سنگین (به صدا میافتد و لق لق میزند)، دیگر خندهدار به نظر نمیرسند... اما نه! خنده، اشک را تا پایان، تا نهایت خستگی، و تا زمان خشکیدنش همراهی میکند و حتی آنگاه که دیگر زبان خاموشی میگیرد و گلایه میماسد، همچنان قهقهه سر میدهد و طنین میافکند...
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.