بریده‌ای از کتاب ایران بین دو کودتا اثر داريوش رحمانيان

بریدۀ کتاب

صفحۀ 468

پیروزی جمهوری خواهان در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در آبان ۱۳۳۱ نقطه عطفی در سیر و سرنوشت جنبش ملی ایران بود. یکی از مهمترین عوامل پیروزی جمهوری خواهان و ژنرال آیزنهاور پدیده مک کارتیسم بود. جوزف مک کارتی نماینده ویسکانسین در ۱۹۵۰ در مجلس سنای آمریکا نفوذ کمونیستها در وزارت امور خارجه آمریکا را مسبب از دست رفتن چین و اروپای شرقی میدانست و دولت ترومن را به مدارا و نرمش در برابر کمونیسم متهم می‌کرد. انقلاب چین که به روی کار آمدن جمهوری کمونیستی چین در سال ۱۹۴۹ منجر شده بود زنگ خطر را به صدا در آورده بود و از نظر مک کارتی ضرورت تحول در سیاست خارجی آمریکا و در اولویت قرار گرفتن آسیا را توجیه می‌کرد. در سیاست خارجی ترومن اروپا در اولویت بود. گسترش دیدگاه مک کارتی به پیدایش و چیرگی پدیده مک کارتیسم انجامید. از دیدگاه مک کارتیست‌ها آمریکا در جنگ سرد شکست خورده بود و علت آن خیانت داخلی بود. آنان خواهان پاکسازی دم و دستگاه اداری و سیاسی آمریکا و به ویژه وزارت خارجه از عناصر نفوذی کمونیست بودند مک کارتیست‌ها که به آمریکا به عنوان ژاندارم جهان می‌نگریستند برای توسعه عملی دکترین ترومن در پشتیبانی از جهان آزاد (غیر کمونیسم) در برابر نفوذ کمونیسم در سال ۱۹۵۰ یک خط مشی سیاسی جدید را تصویب کردند. اگرچه در دولت آیزنهاور اساس سیاست خارجی امریکا نسبت به دولت ترومن تفاوتی نکرد اما جمهوری خواهان رویکردی را که آسیا را پس از اروپا در درجه دوم اهمیت قرار می‌داد نفی کردند و کنار نهادند. به هر حال با روی کار آمدن آیزنهاور به عنوان رئیس جمهور آمریکا راه انگلیسی‌ها برای همراه کردن دولت امریکا با طرح کودتا و براندازی مصدق باز و هموار شد و مطالعه طرح عملیات کودتا به طور جدی در دستور کار سازمان سیا قرار گرفت.

پیروزی جمهوری خواهان در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در آبان ۱۳۳۱ نقطه عطفی در سیر و سرنوشت جنبش ملی ایران بود. یکی از مهمترین عوامل پیروزی جمهوری خواهان و ژنرال آیزنهاور پدیده مک کارتیسم بود. جوزف مک کارتی نماینده ویسکانسین در ۱۹۵۰ در مجلس سنای آمریکا نفوذ کمونیستها در وزارت امور خارجه آمریکا را مسبب از دست رفتن چین و اروپای شرقی میدانست و دولت ترومن را به مدارا و نرمش در برابر کمونیسم متهم می‌کرد. انقلاب چین که به روی کار آمدن جمهوری کمونیستی چین در سال ۱۹۴۹ منجر شده بود زنگ خطر را به صدا در آورده بود و از نظر مک کارتی ضرورت تحول در سیاست خارجی آمریکا و در اولویت قرار گرفتن آسیا را توجیه می‌کرد. در سیاست خارجی ترومن اروپا در اولویت بود. گسترش دیدگاه مک کارتی به پیدایش و چیرگی پدیده مک کارتیسم انجامید. از دیدگاه مک کارتیست‌ها آمریکا در جنگ سرد شکست خورده بود و علت آن خیانت داخلی بود. آنان خواهان پاکسازی دم و دستگاه اداری و سیاسی آمریکا و به ویژه وزارت خارجه از عناصر نفوذی کمونیست بودند مک کارتیست‌ها که به آمریکا به عنوان ژاندارم جهان می‌نگریستند برای توسعه عملی دکترین ترومن در پشتیبانی از جهان آزاد (غیر کمونیسم) در برابر نفوذ کمونیسم در سال ۱۹۵۰ یک خط مشی سیاسی جدید را تصویب کردند. اگرچه در دولت آیزنهاور اساس سیاست خارجی امریکا نسبت به دولت ترومن تفاوتی نکرد اما جمهوری خواهان رویکردی را که آسیا را پس از اروپا در درجه دوم اهمیت قرار می‌داد نفی کردند و کنار نهادند. به هر حال با روی کار آمدن آیزنهاور به عنوان رئیس جمهور آمریکا راه انگلیسی‌ها برای همراه کردن دولت امریکا با طرح کودتا و براندازی مصدق باز و هموار شد و مطالعه طرح عملیات کودتا به طور جدی در دستور کار سازمان سیا قرار گرفت.

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.