بریده‌ای از کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 123

هق هق‌کنان، دست راستش را بلند می‌کرد و به‌تدریج هفت‌مرتبه پایین می‌آورد، گویی پیاپی هفت سر نامساوی را لمس می‌کرد و با این حرکت می‌خواست کاری را که کرده بود توجیه کند: او به‌خاطر هفت بچه‌ی قد و نیم‌قد دزدی کرده بود. 🥺😭

هق هق‌کنان، دست راستش را بلند می‌کرد و به‌تدریج هفت‌مرتبه پایین می‌آورد، گویی پیاپی هفت سر نامساوی را لمس می‌کرد و با این حرکت می‌خواست کاری را که کرده بود توجیه کند: او به‌خاطر هفت بچه‌ی قد و نیم‌قد دزدی کرده بود. 🥺😭

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.