بریده‌ای از کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 27

سرکارگرها همه آلمانی بودند.فحش های آبدار آلمانی می دادند و ما نمی فهمیدیم و یا به خودمان تلقین می‌کردیم که ابداً نمی فهمیم، دوستانه و مهربان لبخند می زدیم. چه می شود کرد؟ یک کارگر ساده ی چاپخانه چطور می تواند ادعا و اثبات کند که یک آدم متخصص غربی فحش های خیلی بد و «آبدار» می دهد؟ تازه گیریم که ثابت هم بکند، فعلا که چیزی از آقایی غربی کم نمی شود. آدم ها را مثل مگس و مورچه می کُشند و له می کنند، هیچکس نمی تواند حرفی بزند؛حالا همین مانده که بیاییم و با دلیل و برهان ثابت کنیم که فحش «آبدار» هم بلدند بدهند و می دهند.

سرکارگرها همه آلمانی بودند.فحش های آبدار آلمانی می دادند و ما نمی فهمیدیم و یا به خودمان تلقین می‌کردیم که ابداً نمی فهمیم، دوستانه و مهربان لبخند می زدیم. چه می شود کرد؟ یک کارگر ساده ی چاپخانه چطور می تواند ادعا و اثبات کند که یک آدم متخصص غربی فحش های خیلی بد و «آبدار» می دهد؟ تازه گیریم که ثابت هم بکند، فعلا که چیزی از آقایی غربی کم نمی شود. آدم ها را مثل مگس و مورچه می کُشند و له می کنند، هیچکس نمی تواند حرفی بزند؛حالا همین مانده که بیاییم و با دلیل و برهان ثابت کنیم که فحش «آبدار» هم بلدند بدهند و می دهند.

8

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.