بریده‌ای از کتاب بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر اثر مرتضی مطهری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 50

اقبال فلسفه ای دارد که آن را «فلسفه» خودی می نامد. او معتقد است که شرق اسلامی هویت واقعی خود را که هویت اسلامی است از دست داده و باید آن را بازیابد. اقبال معتقد است همانطور که فرد احیاناً دچار تزلزل شخصیت و یا گم کردن شخصیت می‌شود از خود فاصله می گیرد و با خود بیگانه می گردد غیر خود را به جای خود می‌گیرد و به قول مولانا که اقبال سخت مريد و شیفته او وتحت تأثير جاذبه قوى او است « درزمین دیگران خانه می‌سازد و به جای آنکه کار خود کنند کار بیگانه می‌کند جامعه نیز چنین است.

اقبال فلسفه ای دارد که آن را «فلسفه» خودی می نامد. او معتقد است که شرق اسلامی هویت واقعی خود را که هویت اسلامی است از دست داده و باید آن را بازیابد. اقبال معتقد است همانطور که فرد احیاناً دچار تزلزل شخصیت و یا گم کردن شخصیت می‌شود از خود فاصله می گیرد و با خود بیگانه می گردد غیر خود را به جای خود می‌گیرد و به قول مولانا که اقبال سخت مريد و شیفته او وتحت تأثير جاذبه قوى او است « درزمین دیگران خانه می‌سازد و به جای آنکه کار خود کنند کار بیگانه می‌کند جامعه نیز چنین است.

9

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.