بریده‌ای از کتاب جایی که خیابان ها نام داشت اثر رنده عبدالفتاح

بریدۀ کتاب

صفحۀ 53

می‌خواستم چشم‌هایش را از کاسه در بیاورم وقتی تصور می‌کردم که توی آشپزخانه من آشپزی می‌کند و از پنجره من بیرون را تماشا می‌کند و از اجاق و کابینت‌های من استفاده می‌کند.

می‌خواستم چشم‌هایش را از کاسه در بیاورم وقتی تصور می‌کردم که توی آشپزخانه من آشپزی می‌کند و از پنجره من بیرون را تماشا می‌کند و از اجاق و کابینت‌های من استفاده می‌کند.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.