بریدهای از کتاب کتاب اثر فاضل نظری
1403/1/5
صفحۀ 29
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند تا فراموش شود یاتو هرچند نشد من دهان باز نکردم که نرنجی از من مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند بلکه چون برده مراهم بفروشند نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند تا فراموش شود یاتو هرچند نشد من دهان باز نکردم که نرنجی از من مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند بلکه چون برده مراهم بفروشند نشد
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.