بریدهای از کتاب تاریخ اسلام (از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلامی (ص)) اثر مهدی پیشوایی
1402/11/29
صفحۀ 328
پيامبر اسلام با آنكه مى دانست پايان عمرش نزديك شده (و در آغاز خطبۀ غدير به آن اشاره نمود) و ابرهاى تاريك فتنه و حوادث سهمگين بر امت اسلامى سايه افكنده است. سپاه اسلام را به سرزمين دوردستى اعزام فرمود و بزرگان مهاجران و انصار را با اين سپاه همراه نمود. با توجه به تدبير و دورانديشى و سياست الهى پيامبراسلام صلى الله عليه و آله، ترديدى نيست كه اقدام به چنين امر خطيرى، براى هدف مهمى انجام گرفته كه تحمل اين دشواريها و خطرها در برابر آن آسان بوده است. روشن، شايستگى اسامه را خاطرنشان ساخت و با افكار باطل گروهى كه مسألۀ سن يا نژاد را در احراز چنين مقامى دخيل مى دانستند، مخالفت كرد. آيا غير از اين است كه منظور از اين پافشارى در فرماندهى اسامه اين بود كه به اين وسيله عملاً زمينه را براى خلافت على عليه السلام آماده سازد و خرده گيرى قابل پيش بينى گروهى را كه جوانى را بهانه عدم صلاحيت على عليه السلام براى احراز خلافت قرار مى دادند، برطرف كند؟ ب) منظور پيامبر اين بود كه هنگام درگذشت او، رقباى سياسى على عليه السلام كه طمع در خلافت داشتند، از مدينه دور باشند (و به همين دليل هم سران مهاجران و انصار جزء سپاه بودند) و در غياب آنان على عليه السلام زمام امور را در دست گيرد و مخالفان در برابر عمل انجام شده قرار گيرند و وقتى از جبهه برگردند كه خلافت على عليه السلام مستقر شده باشد. [۱] از اينجا مى توان پى برد كه چرا گروهى با وجود آن همه اصرار و تأكيد پيامبر، در همكارى با مأموريت اسامه تعلّل ورزيدند و با امروز و فردا كردن، مانع حركت لشگر شدند تا رسول خدا درگذشت! ---------- [۱]: . از نقد ناموجهى كه ابن ابى الحديد (م ۶۵۶ ه) به اين تحليل وارد مى كند، (شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۱۶۱) برمى آيد كه اين تحليل شيعى از قديم در ميان مورخان مطرح بوده است.
پيامبر اسلام با آنكه مى دانست پايان عمرش نزديك شده (و در آغاز خطبۀ غدير به آن اشاره نمود) و ابرهاى تاريك فتنه و حوادث سهمگين بر امت اسلامى سايه افكنده است. سپاه اسلام را به سرزمين دوردستى اعزام فرمود و بزرگان مهاجران و انصار را با اين سپاه همراه نمود. با توجه به تدبير و دورانديشى و سياست الهى پيامبراسلام صلى الله عليه و آله، ترديدى نيست كه اقدام به چنين امر خطيرى، براى هدف مهمى انجام گرفته كه تحمل اين دشواريها و خطرها در برابر آن آسان بوده است. روشن، شايستگى اسامه را خاطرنشان ساخت و با افكار باطل گروهى كه مسألۀ سن يا نژاد را در احراز چنين مقامى دخيل مى دانستند، مخالفت كرد. آيا غير از اين است كه منظور از اين پافشارى در فرماندهى اسامه اين بود كه به اين وسيله عملاً زمينه را براى خلافت على عليه السلام آماده سازد و خرده گيرى قابل پيش بينى گروهى را كه جوانى را بهانه عدم صلاحيت على عليه السلام براى احراز خلافت قرار مى دادند، برطرف كند؟ ب) منظور پيامبر اين بود كه هنگام درگذشت او، رقباى سياسى على عليه السلام كه طمع در خلافت داشتند، از مدينه دور باشند (و به همين دليل هم سران مهاجران و انصار جزء سپاه بودند) و در غياب آنان على عليه السلام زمام امور را در دست گيرد و مخالفان در برابر عمل انجام شده قرار گيرند و وقتى از جبهه برگردند كه خلافت على عليه السلام مستقر شده باشد. [۱] از اينجا مى توان پى برد كه چرا گروهى با وجود آن همه اصرار و تأكيد پيامبر، در همكارى با مأموريت اسامه تعلّل ورزيدند و با امروز و فردا كردن، مانع حركت لشگر شدند تا رسول خدا درگذشت! ---------- [۱]: . از نقد ناموجهى كه ابن ابى الحديد (م ۶۵۶ ه) به اين تحليل وارد مى كند، (شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۱۶۱) برمى آيد كه اين تحليل شيعى از قديم در ميان مورخان مطرح بوده است.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.