معرفی کتاب تاریخ اسلام (از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلامی (ص)) اثر مهدی پیشوایی

تاریخ اسلام (از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلامی (ص))

تاریخ اسلام (از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلامی (ص))

4.4
20 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

57

خواهم خواند

12

شابک
9789647030557
تعداد صفحات
344
تاریخ انتشار
1399/7/1

توضیحات

کتاب تاریخ اسلام (از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلامی (ص))، نویسنده مهدی پیشوایی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به تاریخ اسلام (از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلامی (ص))

نمایش همه
علی

علی

1402/11/29

بریدۀ کتاب

صفحۀ 319

علاّمه امينى سپس سخنان و استدلالهاى چهارده تن از برجسته ترين محدثان و دانشمندان اهل سنّت را كه مولى را در «خطبۀ غدير» به معناى «أَوْلى بالشَّىء» گرفته اند، آورده است از آن جمله شمس الدين ابوالمظفر سبط بن الجوزى حنفى (۵۱۱-۶۵۴ ه. ق) مى گويد: سيره نويسان اتفاق دارند كه حادثۀ غدير دربازگشت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از حجّة الوداع در هيجدهم ذيحجه، با حضور انبوهى از اصحاب كه تعدادشان صد و بيست هزار نفر بود، رخ داد و رسول خدا فرمود: من كنت مولاه فعلىٌّ مولاه. وى آن گاه ده معناى محتمل براى مولى ذكر كرده و دربارۀ نُه معنا مناقشه نموده، تنها معناى دهم يعنى همان «اولى بالشّىء» را تأييد مى كند و آيۀ ۱۵ سورۀ «حديد» را شاهد مى آورد و تعبير مولى را نصّ صريح در اثبات امامت على عليه السلام و پذيرش اطاعت او مى داند. [۱] و سپس اشعارى از شعراى آن زمان، از جمله حسّان بن ثابت را [كه خود در غدير حاضر بوده] نقل مى كند كه آنان از كلمۀ مولى، «امام» فهميده و آن را در سروده هاى خود منعكس كرده اند. ---------- [۱]: ..... فتعيّن الوجه العاشر و هو «الأولى» و معناه من كنت اولى به من نفسه فعلىٌّ اولى به... فعلم أنَّ جميع المعانى راجعة الى الوجه العاشر و دلّ عليه ايضاً قوله صلى الله عليه و آله الستُ اولى بالمؤمنين من أنفسهم. و هذا نصّ صريح فى اثبات امامته و قبول طاعته... (تذكرة الخواص، (نجف: المكتبة الحيدرية، ۱۳۸۳ ه. ق)، ص ۳۰-۳۳. )

0

علی

علی

1402/11/19

بریدۀ کتاب

صفحۀ 265

پس از بازگشتِ بى نتيجۀ عثمان، سرانجام سُهيل بن عمرو به نمايندگى از طرف قريش نزد پيامبر آمد و با آن حضرت به مذاكره پرداخت اما انصراف مسلمانان از عمره در آن سال را پيش شرط هرگونه گفت وگو از طرف مشركان اعلام كرد. [۳] اين گفت وگو به عقد پيمان مشهور «صُلح حُديبيه» انجاميد كه مفاد آن بدين قرار بود: ۱. متاركۀ جنگ بين طرفين به مدت ده سال و امنيت مردم و خوددارى آنان از تعرّض به يكديگر؛ ۲. محمد و مسلمانان در آن سال وارد مكه نشوند. اما در سال آينده قريش همان موقع از مكه بيرون روند و مسلمانان مدت سه روز وارد مكه شده، عمره انجام دهند؛ مشروط بر اين كه سلاحى جز سلاح مسافر، يعنى شمشير همراه نداشته باشند؛ [۴] ۳. اگر كسى از قريش بدون اجازۀ ولىِّ خود نزد محمد برود بايد او را به مكه برگرداند و اگر كسى از همراهان محمد نزد قريش برود، قريش او را برنمى گردانند؛ ۴. هر قبيله آزاد است كه هم پيمان محمد باشد يا هم پيمان قريش (در اينجا قبيلۀ خُزاعه اعلام هم پيمانى با مسلمانان، و بنوبكر، اعلام هم پيمانى با قريش كردند) ؛ ۵. طرفين به يكديگر خيانت نخواهند كرد و با دشمن طرف مقابل همكارى نخواهند نمود و اظهار دشمنى نخواهند كرد؛ [۱] ۶. پيروى از اسلام، در مكه آزاد خواهد بود و هيچ كس به خاطر پيروى از دين خاصى، مورد آزار و نكوهش قرار نخواهد گرفت؛ [۲] ۷. هركس از اصحاب محمد براى حج يا عمره يا تجارت به مكه برود، جان و مالش در امان خواهد بود و هركس از قريش در راه سفر به مصر يا شام از مدينه عبور كند، جان و مالش در امان خواهد بود. [۳]

1

علی

علی

1402/10/15

بریدۀ کتاب

صفحۀ 80

 سابقۀ شهر مكه به زمان حضرت ابراهيم برمى گردد كه به امر پروردگار، همسرش هاجر و فرزند شيرخوارش اسماعيل را از شام آورد و در سرزمينى خشك و بى آب و علف جا داد [۳] پس از پيدايش «آب زمزم» به ارادۀ خداوند جهت استفادۀ اين دو، [۴] قبيلۀ «جُرْهُمْ» از قبايل جنوب (كه بر اثر قحطى و خشكسالى، به سمت شمال حركت كرده بودند) در آن نقطه سكنى گزيدند. [۵] اسماعيل كه به سن جوانى رسيد با دخترى جرهمى ازدواج كرد. [۶] ابراهيم از طرف خداوند مأمور شد به كمك فرزندش اسماعيل، كعبه را بنيان نهد. [۷] با ساخته شدن كعبه، شالودۀ شهر مكّه ريخته شد و نسل اسماعيل به مرور زمان در مكه افزايش يافت. ---------- [۳]: . ابراهيم (۱۴): ۳۷. [۴]: . ابن هشام، السيرة النبوية (قاهره: مطبعة مصطفى البابى الحلبى، ۱۳۵۵ ه. ق)، ج ۱، ص ۵۵ و ۱۱۶؛ ازرقى، تاريخ مكه، تحقيق: رشدى الصالح ملحس (قم: منشورات الرضى، ۱۳۶۹)، ج ۱، ص ۵۵؛ تاريخ يعقوبى (نجف: المكتبة الحيدرية، ۱۳۴۸ ه. ق)، ج ۱، ص ۱۸؛ ابن رسته، الأعلاق النفيسه، ترجمۀ حسين قره چانلو (تهران: اميركبير، ۱۳۶۵)، ص ۵۱. [۵]: . ازرقى، پيشين، ص ۵۷؛ مسعودى، مروّج الذهب (بيروت: دارالأندلس، ط ۱، ۱۹۶۵ م. )، ج ۲، ص ۲۰. [۶]: . تاريخ يعقوبى، ج ۱، ص ۱۹ و ۱۹۳؛ ازرقى، پيشين، ص ۵۷. [۷]: . بقره (۲): ۱۲۷.

2

علی

علی

1402/11/16

بریدۀ کتاب

صفحۀ 257

آخرين ضربت را خداوند عالم به صورت امداد غيبى بر آنان وارد آورد و باد سرد و توفان شديدى را شبانه بر آنان مسلط ساخت. طوفان اردوگاه آنان را به هم ريخت و امكان اقامت را سلب كرد و ابوسفيان دستور بازگشت به مكه را صادر كرد. [۴] خداوند از اين نصرت خويش چنين ياد مى كند: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، نعمت خدا را به ياد آوريد، آن گاه كه لشكرهايى به سراغ شما آمدند ولى ما باد و توفان و لشكرهايى كه آنها را نمى ديديد، فرستاديم و خداوند همواره به آنچه مى كنيد، بيناست. و خداوند، كافران را با دلى پر از خشم [و حسرت] باز گرداند بى آنكه نتيجه اى از كار خود گرفته باشند و خداوند جنگ را از مؤمنان برداشت و خداوند همواره نيرومند و شكست ناپذير است. [۵] ---------- [۴]: . بلاذرى، پيشين، ج ۱، ص ۳۴۵؛ ابن سعد، پيشين، ج ۲، ص ۷۱؛ طبرى، پيشين، ج ۳، ص ۵۱-۵۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج ۱، ص ۱۹۸؛ طبرسى، اعلام الورى، ص ۹۲؛ سمهودى، پيشين، ج ۱، ص ۳۰۵؛ مجلسى، پيشين، ج ۲۰، ص ۲۰۸-۲۰۹. [۵]: . احزاب (۳۳): ۹ و ۲۵.

0

یادداشت‌ها