بریدهای از کتاب رستخیز: بیست و چهار روایت از روضه هایی که زندگی می کنیم اثر حبیبه جعفریان
3 روز پیش
صفحۀ 167
یاد گرفتهام جایی که جزئیات روضه را ندارم، پناه ببرم به نازَبانی. یاد گرفتهام گره بیجزئیاتی را با اشکِ نفهمیدن باز کنم. یاد گرفتهام دست بگیرم به دامن حسین (ع) که خلاصم کند از زبان مادری و پرتابم کند میان مشتی کلمه، میان مشتی فراز و فرود در لحن، میان مشتی حرکات بدن روضهخوان و سخنران. حسین (ع) یادم داد که جزئیات را در حرفهایی پیدا کنم که نمیفهممشان، در کلمات غریبهای که میآیند تا آدم را نجات دهند، در صداهایی که اگر خودشان باشند هیچ معنایی ندارند و همهی وجود و هویتشان را از روضه میگیرند...
یاد گرفتهام جایی که جزئیات روضه را ندارم، پناه ببرم به نازَبانی. یاد گرفتهام گره بیجزئیاتی را با اشکِ نفهمیدن باز کنم. یاد گرفتهام دست بگیرم به دامن حسین (ع) که خلاصم کند از زبان مادری و پرتابم کند میان مشتی کلمه، میان مشتی فراز و فرود در لحن، میان مشتی حرکات بدن روضهخوان و سخنران. حسین (ع) یادم داد که جزئیات را در حرفهایی پیدا کنم که نمیفهممشان، در کلمات غریبهای که میآیند تا آدم را نجات دهند، در صداهایی که اگر خودشان باشند هیچ معنایی ندارند و همهی وجود و هویتشان را از روضه میگیرند...
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.