بریدۀ کتاب
1403/4/4
3.6
15
صفحۀ 31
بوی مرگ به وقت بهار. خودم را انداختم روی زمین، روی سنگریزهها، قلبم داشت از جا کنده میشد، دستهایم یخ زده بود. چهاردهساله بودم و آن مرد که پا به درخت گذاشت تا بمیرد پدرم بود.
بوی مرگ به وقت بهار. خودم را انداختم روی زمین، روی سنگریزهها، قلبم داشت از جا کنده میشد، دستهایم یخ زده بود. چهاردهساله بودم و آن مرد که پا به درخت گذاشت تا بمیرد پدرم بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.