بریدهای از کتاب چرا خوشبخت باشی، وقتی می تونی معمولی باشی؟ اثر جنت وینترسن
6 روز پیش
صفحۀ 59
آن روز ها خشمم چنان شدید بود که فضای هر خانه ای را پرمی کرد . چنان درمانده بودم که احساس بندانگشتی را داشتم که باید زیر صندلی پنهان می شد تا لگد نشود.
آن روز ها خشمم چنان شدید بود که فضای هر خانه ای را پرمی کرد . چنان درمانده بودم که احساس بندانگشتی را داشتم که باید زیر صندلی پنهان می شد تا لگد نشود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.