بریدهای از کتاب قصه تراپی اثر شاهین شرافتی
4 روز پیش
صفحۀ 72
بیچاره برادرم... چه چشم های بی رضایتی گفت. و چه زخم هایی بر نداشت! نمیدانم. فقط این را می دانم که یک نفر در این گوشه شهر از چیزی که میخواهد اجتناب می کند...
بیچاره برادرم... چه چشم های بی رضایتی گفت. و چه زخم هایی بر نداشت! نمیدانم. فقط این را می دانم که یک نفر در این گوشه شهر از چیزی که میخواهد اجتناب می کند...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.