بریده‌ای از کتاب قصه تراپی اثر شاهین شرافتی

maryam

maryam

4 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 72

بیچاره برادرم... چه چشم های بی رضایتی گفت. و چه زخم هایی بر نداشت! نمی‌دانم. فقط این را می دانم که یک نفر در این گوشه شهر از چیزی که می‌خواهد اجتناب می کند...

بیچاره برادرم... چه چشم های بی رضایتی گفت. و چه زخم هایی بر نداشت! نمی‌دانم. فقط این را می دانم که یک نفر در این گوشه شهر از چیزی که می‌خواهد اجتناب می کند...

151

20

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.