بریدۀ کتاب

از عشق با من حرف بزن
بریدۀ کتاب

صفحۀ 354

صورت سرخ و سفید و بچگانه اش سرشار از صداقت بود. او کوچکترین اهمیتی به آنچه در اطرافش میگذشت نمیداد، مگر اینکه در دنیای کوچک او اثر داشته باشد برای او افراد در حال مرگ یا بچه هایی شرور بودند و یا بی دفاع آدم باید تا آخرین لحظه از آنها مراقبت میکرد؛ پس از آن نوبت بیمارهای دیگری ،بود که میان آنها بعضیها خوب می شدند و حق شناس بودند و بعضی دیگر هم می.مُردند اوضاع بر این منوال بود کار دیگری هم نمی شد کرد پایین آمدن بهای کالاها در فروشگاه بزرگ بون ،مارشه یا خبر ازدواج پسر عمو ژان با آن کوتوریه برای او اهمیت بیشتری داشت را ویک به خودش :گفت درست است در این دایره ی محدودی که ما را از هیاهوی دنیا جدا می سازد چه چیزی می تواند مهمتر باشد؟ و بدون این چتر حمایتی چه بلایی سر آدم می آید؟

صورت سرخ و سفید و بچگانه اش سرشار از صداقت بود. او کوچکترین اهمیتی به آنچه در اطرافش میگذشت نمیداد، مگر اینکه در دنیای کوچک او اثر داشته باشد برای او افراد در حال مرگ یا بچه هایی شرور بودند و یا بی دفاع آدم باید تا آخرین لحظه از آنها مراقبت میکرد؛ پس از آن نوبت بیمارهای دیگری ،بود که میان آنها بعضیها خوب می شدند و حق شناس بودند و بعضی دیگر هم می.مُردند اوضاع بر این منوال بود کار دیگری هم نمی شد کرد پایین آمدن بهای کالاها در فروشگاه بزرگ بون ،مارشه یا خبر ازدواج پسر عمو ژان با آن کوتوریه برای او اهمیت بیشتری داشت را ویک به خودش :گفت درست است در این دایره ی محدودی که ما را از هیاهوی دنیا جدا می سازد چه چیزی می تواند مهمتر باشد؟ و بدون این چتر حمایتی چه بلایی سر آدم می آید؟

24

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.