بریده‌ای از کتاب زخم داوود اثر سوزان ابوالهواء

بریدۀ کتاب

صفحۀ 353

ما سه نسل، با اشتیاق زیاد برای شنیدن داستان‌های دزدیده شده کنار هم نشسته بودیم. داستان‌هایی که حالا تکه پاره‌هاشون به هم می‌رسید؛ داستان یه خانواده توی یه روستای آروم که یه روز سرنوشتی سراغش میاد که مال خودش نبوده و برای همیشه، از بیخ و بن کنده می‌شه و فراموش می‌شه و کم کم از جهان محو می‌شه، داستان جنگ، داستان یک عشق آتشین که به بمب‌گذاری می‌رسید، داستان دختری که از سرنوشتش فرار کرده بود، از اسمش فرار کرده بود تا یه کلمه دیگه بشه... یه کلمه خالی از معنا، داستان بچه‌هایی که لابه‌لای دیوونگی‌ها بزرگ شده بودند، داستان حقیقتی که راهش رو بین دروغ‌ها باز کرده بود، داستان یک زخم، زخم صورت یک مرد، زخم صورت دیوید.

ما سه نسل، با اشتیاق زیاد برای شنیدن داستان‌های دزدیده شده کنار هم نشسته بودیم. داستان‌هایی که حالا تکه پاره‌هاشون به هم می‌رسید؛ داستان یه خانواده توی یه روستای آروم که یه روز سرنوشتی سراغش میاد که مال خودش نبوده و برای همیشه، از بیخ و بن کنده می‌شه و فراموش می‌شه و کم کم از جهان محو می‌شه، داستان جنگ، داستان یک عشق آتشین که به بمب‌گذاری می‌رسید، داستان دختری که از سرنوشتش فرار کرده بود، از اسمش فرار کرده بود تا یه کلمه دیگه بشه... یه کلمه خالی از معنا، داستان بچه‌هایی که لابه‌لای دیوونگی‌ها بزرگ شده بودند، داستان حقیقتی که راهش رو بین دروغ‌ها باز کرده بود، داستان یک زخم، زخم صورت یک مرد، زخم صورت دیوید.

4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.