بریدهای از کتاب مرگی بسیار آرام اثر سیمون دو بووار
4 روز پیش
4.0
12
صفحۀ 127
اندوه پیران و مرگ آنان بیشترشان فکر نمیکنند به آخر خط رسیده اند.حتی من نیز این جمله ی کلیشه ای را در مورد مادرم به کار برده ام.نمیفهمیدم چگونه میتوان در مرگ یکی از والدین ،پدربزرگی هفتاد و چند ساله،صادقانه گریست.وقتی زن پنجاه ساله ای را میدیدم که مرگ مادرش او را از پا در آورده، با خود میگفتم اون حتما به بیماری اختلال اعصاب دچار است.میگفتم همه میمیریم اما آدم هشتاد ساله دیگر آنقدر پیر شده که مرده به حساب می آید. اما، نه انسان بدین سبب نمیمیرد که به دنیا آمده، زندگی کرده و پیر شده،بلکه به علتی میمیرد.
اندوه پیران و مرگ آنان بیشترشان فکر نمیکنند به آخر خط رسیده اند.حتی من نیز این جمله ی کلیشه ای را در مورد مادرم به کار برده ام.نمیفهمیدم چگونه میتوان در مرگ یکی از والدین ،پدربزرگی هفتاد و چند ساله،صادقانه گریست.وقتی زن پنجاه ساله ای را میدیدم که مرگ مادرش او را از پا در آورده، با خود میگفتم اون حتما به بیماری اختلال اعصاب دچار است.میگفتم همه میمیریم اما آدم هشتاد ساله دیگر آنقدر پیر شده که مرده به حساب می آید. اما، نه انسان بدین سبب نمیمیرد که به دنیا آمده، زندگی کرده و پیر شده،بلکه به علتی میمیرد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.