بریده‌ای از کتاب هنوز در سفرم: شعرها و یادداشتهای منتشر نشده از سهراب سپهری: همراه با نوشته ها و تصاویر تازه تر در چاپ جدید اثر پریدخت سپهری

paku

paku

1404/4/2

بریدۀ کتاب

صفحۀ 79

آرزو داشتم در اینجا [پاریس] یک نفر را بشناسم که به درخت، به گل و آب نگاه کند. مثل اینکه در زندگی این آدم‌ها این چیزها جز زینت نیستند. بدون شک این مردم هم به درخت و گل و آب نگاه می‌کنند، اما این تماشا اصیل نیست. می‌ بینند و می‌گذرند. ما می‌بینیم و غرق می‌شویم. می‌بینیم و فرو میریزیم. در روح این مردم انحنا نیست، شعر نیست. باید به همان طرف برگشت.

آرزو داشتم در اینجا [پاریس] یک نفر را بشناسم که به درخت، به گل و آب نگاه کند. مثل اینکه در زندگی این آدم‌ها این چیزها جز زینت نیستند. بدون شک این مردم هم به درخت و گل و آب نگاه می‌کنند، اما این تماشا اصیل نیست. می‌ بینند و می‌گذرند. ما می‌بینیم و غرق می‌شویم. می‌بینیم و فرو میریزیم. در روح این مردم انحنا نیست، شعر نیست. باید به همان طرف برگشت.

45

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.