بریده‌ای از کتاب بامداد خمار اثر فتانه(پروین) حاج سیدجوادی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 45

ساکت و مبهوت،مثل مجسمه ایستاد تا بناگوش سرخ شد و زیر لب گفت:《بنازم قلم نقاش طبیعت را.》

ساکت و مبهوت،مثل مجسمه ایستاد تا بناگوش سرخ شد و زیر لب گفت:《بنازم قلم نقاش طبیعت را.》

24

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.